بخشی از متن:
IQ Test تست هوش کودکان و نوجوانان
سن اجرا : 3 تا 13 سال
آزمون کشیدن آدمک
مهمترین هدف آزمون:
تعیین درجه هوشمندی سن عقلی و بهره هوشی کودک و نوجوان است ...
بخشی از متن:
این پاورپوینت در مورد تعریف هوش عاطفی یا هیجانی در 98 اسلاید کامل با افکت مناسب و شامل: این پاورپوینت در مورد تعریف هوش عاطفی یا هیجانی در 98 اسلاید کامل با افکت مناسب و شامل: تعریف هوش عاطفی یا هیجانی،هوش هیجانی چیست، خود آگاهی،خود گردانی؛هوش،روانشناسی و هوش هیجانی،EI،مهارت مدیریت هیجان،هیجان،احساسات و هیجاناتمدل هوش هیجانی گلمن،مدل توانایی مایر و سالووی،مدلهای هوش هیجانی، هوش عاطفی و...ومنابع می باشد...ومنابع می باشد
قسمتی از متن:
هوش هیجانی چیست؟
•هوش مجموعه ای از توانایی های شناختی است که به ما اجازه می دهد تا نسبت به جهان اطرافمان آگاهی پیدا کنیم ،یاد بگیریم و مسائل را حل کنیم.
•برخی از صاحبنظران هوش را توانایی سازگاری با محیط تعریف کرده اند.
•
از سالها پیش روان شناسان متوجه شده اند که برای کسب موفقیت تنها دارا بودن ظرفیتهای هوش عقلانی قوی (IQ) کفایت نمی کند. مطالعات نشان می دهد ، تعداد زیادی از افراد دارای هوش عقلانی و شناختی بالا نتوانسته اند در زمینه شغلی ، زندگی زناشویی ، ایجاد روابط با دیگران و حتی زمینه های تحصیلی موفق باشند. پس از آن نظر دانشمندان از جمله پیتر سالوی و جان مایر به توانمندیهای دیگری جلب شد که بیشتر از جنس هیجانات بودند تا شناختها. این توانمندی که از این پس هوش هیجانی نامیده می شود به توانایی های آموخته شده ای اشاره دارد که به ما کمک می کند تا احساسات و هیجانات خود را درک کرده و کنترل نماییم تا به نفع ما کار کنند نه بر علیه ما.
گاه از خود می پرسیم ، چگونه می توان در کارکنان ایجاد انگیزه کرد؟ یا تحت چه شرایطی می توان دراعضا یک مجموعه کاری یا سازمان، شور و اشتیاق برای بهتر کار کردن را افزایش داد؟ چگونه می توان اعتماد کرد و اعتماد را جلب کرد؟ امید به آینده را چگونه بالا ببریم؟ اضطراب را با چه روشی کاهش دهیم؟ و سوالاتی از این قبیل.
با نگاهی به عبارات انگیزه ، شور و اشتیاق ، اعتماد ، امید،اضطراب و لغات مشابه آن متوجه می شوم ، در باره مقولاتی از جنس هیجانات یا عواطف فکر می کنم نه مولفه های شناختی و عقلانی. یا بهتر بگویم ، به جای صحبت از IQ از ظرفیت دیگری به نام EQ یا چیزی که امروزه هوش هیجانی (Emotional Intelligence = EI) نامیده می شود بحث می کنیم.
هوش هیجانی از پنج مهارت تشکیل شده :
۱ مهارت خود آگاهی:
شناخت احساسات و هیجانات خود به طور آنی و عمیق و استفاده از آن برای راهنمایی در تصمیم گیری های مناسب.
۲ مهارت خود نظم دهی:
توانایی مهار و مدیریت هیجانات و حفظ آرامش برای کمک به تصمیم گیری و بهره گیری از توانمندیهای شناختی به نحو مناسب. هماهنگی با هیجاناتمان به نحوی که به جای اختلال در کارها ، در تسهیل آن به ما یاری رساند.
۳ مهارت خود انگیختگی:
استفاده از عمیقترین علایق خود برای حرکت دادن و هدایت به سمت اهداف تا کمک کند پیش قدم شده و در جهت تکامل و پیشرفت تلاش کنیم ، نه اینکه منتظر مانده تا یک واقعه یا شخص باعث ایجاد انگیزه و حرکت در ما گردد.
۴ مهارت همدلی:
درک آنچه افراد احساس می کنند ، توانایی در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران و توسعه حسن تفاهم و هماهنگی با انسان های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی بویژه در محیط کاری و سازمانی
۵ مهارت های اجتماعی:
در روابط با دیگران ، به خوبی کنار آمدن با عواطف خود و دیگران. فهم دقیق موقعیتها و شبکه های اجتماعی. مهارت خوب گوش کردن، و خوب ابراز وجود کردن ، حل تضادها و تعارض ها و استفاده از این مهارتها برای متقاعد سازی ، رهبری و مدیریت.
هوش هیجانی یعنی صداقت، یعنی آگاهی نسبت به احساسات خودمان و دیگران. دکتر دانیل
گلدمن در کتابش به نام کارکردن با هوش هیجانی میگوید «هوش هیجانی مشتمل بر پنج
قابلیت است که سه قابلیت آن در رابطه با تعامل فرد با خودش (درونفردی) و دو قابلیت
دیگر در رابطه با نحوه ِ برخورد فرد با دیگران (برونفردی) است».
این پنج قابلیت عبارتند از:
خودآگاهی: هوش هیجانی با خودآگاهی آغاز میشود که ارتباط نزدیکی با ارزشها،
نقاط قوت و ضعف شما دارد تا بتوانید همزمان از طریق روش مناسب و سازنده احساسات
خود را ابراز کنید.
خودگردانی (مدیریت برخورد): خودگردانی عامل اصلی در پذیرش مسوولیت اعمالیست
که انجام میدهیم. مدیریت بر احساس خودتان باعث میشود وقتی با هیجانی روبرو
میشوید با انتخابی منطقی و دلایل کافی رفتاری صحیح در پیش گیرید.
خودانگیزشی: تشویق و ترغیب افراد به تلاش بیشتر و مقاومت در مقابل افکار
مایوسکننده است. بر اس
بخشی از متن:
توضیحات:
فایل پاورپوینت هوش تجاری ، در حجم 147 اسلاید قابل ویرایش.
بخشی از متن:
سیستم های هوشمند:
هوشمندی، قابلیت دنبال کردن هدف به همان روشی است، که انسان دنبال می کند.
یک سیستم هرچه به انسان نزدیکتر باشد، هوشمندتر است.
سیستم هوشمند، سیستمی است که هدف مشخصی را با کمک حسگر و عملگر تا حصول موفقیت دنبال می نماید.
سیستم هوشمند، می تواند دانش خود را با یادگیری، از طریق تجربه ویا کسب دانش های جدید افزایش دهد.
انسان، یک سیستم هوشمند است.
BI باید یک سیستم هوشمند باشد.
تعریف هوش تجاری (1) :
عبارتست از بُعد وسیعی از کاربردها و تکنولوژی برای جمع آوری داده و دانش جهت
تولید پرس و جو در راستای آنالیز Enterprise برای اتخاذ تصمیات تجاری دقیق و هوشمند.
تعریف هوش تجاری (2):
یک هوش تجاری براساس یک معماری Enterprise تشکیل شده و در قالب OLAP (پردازش تحلیلی برخط)، به تحلیل داده های تجاری و اتخاذ تصمیمات دقیق و هوشمند می پردازد.
و...
فهرست مطالب:
تعریف سیستم هوشمند
ساختار BI
تعریف هوش تجاری (BI)
یک کاربرد از BI
دلایل داشتن سیستم های مبتنی بر BI
اهداف BI
اجزای BI
تکنیک های استفاده شده در BI
On-Line Analtical Processing
On-Line Transaction Processing
Data Warehousing
Data Mining
Intelligent Decision Support System
Intelligent Agent
Knowledge Management System
Supply Chain Management
Customer Relationship Management
Enterprise Resource Planing
Enterprise Information Management
کیفیت داده
خصوصیات داده های با کیفیت
دسته بندی داده های بدون کیفیت
مشخصات سیستمِِ با داده های بدون کیفیت
اثرداده های بدون کیفیت بر روی سیستم
12قدم جهت تصحیح داده
مراحل کاری پاکسازی داده
دانش
مراحل انجام یک پروژة مهندسی
نقشة راه سیستم های هوش تجاری
ساختار تیم ساخت پروژه
اصول طراحی پایگاه داده تحلیلی
مروری برتعریف پایگاه داده تحلیلی
تفاوت با پایگاه داده عملیاتی
مشخصات پایگاه داده تحلیلی
تعریف هوش تجاری از منظر پایگاه داده تحلیلی
سیر تکاملی تکنولوژی های هوش تجاری
The Corporate Information Factory (CIF)
ملاحظاتی که در طراحی یک پایگاه داده تحلیلی باید لحاظ کرد
ملاحظات ساخت پایگاه داده تحلیلی
مراحل ساخت پایگاه داده تحلیلی
معماری پایگاه داده تحلیلی
مراجع
این فایل با فرمت پاورپوینت در 147 اسلاید قابل ویرایش تهیه شده است.
بخشی از متن:
هوش هیجانی چیست؟
از سالها پیش روان شناسان متوجه شده اند که برای کسب موفقیت تنها دارا بودن ظرفیتهای هوش عقلانی قوی (IQ) کفایت نمی کند. مطالعات نشان می دهد ، تعداد زیادی از افراد دارای هوش عقلانی و شناختی بالا نتوانسته اند در زمینه شغلی ، زندگی زناشویی ، ایجاد روابط با دیگران و حتی زمینه های تحصیلی موفق باشند. پس از آن نظر دانشمندان از جمله پیتر سالوی و جان مایر به توانمندیهای دیگری جلب شد که بیشتر از جنس هیجانات بودند تا شناختها. این توانمندی که از این پس هوش هیجانی نامیده می شود به توانایی های آموخته شده ای اشاره دارد که به ما کمک می کند تا احساسات و هیجانات خود را درک کرده و کنترل نماییم تا به نفع ما کار کنند نه بر علیه ما.
گاه از خود می پرسیم ، چگونه می توان در کارکنان ایجاد انگیزه کرد؟ یا تحت چه شرایطی می توان دراعضا یک مجموعه کاری یا سازمان، شور و اشتیاق برای بهتر کار کردن را افزایش داد؟ چگونه می توان اعتماد کرد و اعتماد را جلب کرد؟ امید به آینده را چگونه بالا ببریم؟ اضطراب را با چه روشی کاهش دهیم؟ و سوالاتی از این قبیل.
با نگاهی به عبارات انگیزه ، شور و اشتیاق ، اعتماد ، امید،اضطراب و لغات مشابه آن متوجه می شوم ، در باره مقولاتی از جنس هیجانات یا عواطف فکر می کنم نه مولفه های شناختی و عقلانی. یا بهتر بگویم ، به جای صحبت از IQ از ظرفیت دیگری به نام EQ یا چیزی که امروزه هوش هیجانی (Emotional Intelligence = EI) نامیده می شود بحث می کنیم.
هوش هیجانی از پنج مهارت تشکیل شده :
۱ مهارت خود آگاهی:
شناخت احساسات و هیجانات خود به طور آنی و عمیق و استفاده از آن برای راهنمایی در تصمیم گیری های مناسب.
۲ مهارت خود نظم دهی:
توانایی مهار و مدیریت هیجانات و حفظ آرامش برای کمک به تصمیم گیری و بهره گیری از توانمندیهای شناختی به نحو مناسب. هماهنگی با هیجاناتمان به نحوی که به جای اختلال در کارها ، در تسهیل آن به ما یاری رساند.
۳ مهارت خود انگیختگی:
استفاده از عمیقترین علایق خود برای حرکت دادن و هدایت به سمت اهداف تا کمک کند پیش قدم شده و در جهت تکامل و پیشرفت تلاش کنیم ، نه اینکه منتظر مانده تا یک واقعه یا شخص باعث ایجاد انگیزه و حرکت در ما گردد.
۴ مهارت همدلی:
درک آنچه افراد احساس می کنند ، توانایی در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران و توسعه حسن تفاهم و هماهنگی با انسان های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی بویژه در محیط کاری و سازمانی
۵ مهارت های اجتماعی:
در روابط با دیگران ، به خوبی کنار آمدن با عواطف خود و دیگران. فهم دقیق موقعیتها و شبکه های اجتماعی. مهارت خوب گوش کردن، و خوب ابراز وجود کردن ، حل تضادها و تعارض ها و استفاده از این مهارتها برای متقاعد سازی ، رهبری و مدیریت.
هوش هیجانی یعنی صداقت، یعنی آگاهی نسبت به احساسات خودمان و دیگران. دکتر دانیل
گلدمن در کتابش به نام کارکردن با هوش هیجانی میگوید «هوش هیجانی مشتمل بر پنج
قابلیت است که سه قابلیت آن در رابطه با تعامل فرد با خودش (درونفردی) و دو قابلیت
دیگر در رابطه با نحوه ِ برخورد فرد با دیگران (برونفردی) است».
این پنج قابلیت عبارتند از:
خودآگاهی: هوش هیجانی با خودآگاهی آغاز میشود که ارتباط نزدیکی با ارزشها،
نقاط قوت و ضعف شما دارد تا بتوانید همزمان از طریق روش مناسب و سازنده احساسات
خود را ابراز کنید.
خودگردانی (مدیریت برخورد): خودگردانی عامل اصلی در پذیرش مسوولیت اعمالیست
که انجام میدهیم. مدیریت بر احساس خودتان باعث میشود وقتی با هیجانی روبرو
میشوید با انتخابی منطقی و دلایل کافی رفتاری صحیح در پیش گیرید.
خودانگیزشی: تشویق و ترغیب افراد به تلاش بیشتر و مقاومت در مقابل افکار
مایوسکننده است. بر اساس نظریه ِ دانیل گلدمن، مجریان و کارگزاران برتر بر موانع
موجود غلبه کرده و میتوانند بر محیط و شرایط موجود تاثیرگذار باشند.
همدلی: توجه به احساسات دیگران. همدلی فرد را وادار میکند که دنیا را از
دریچه ِ چشم دیگران ببیند. به طور خلاصه، همدلی نیازمند درک، شناخت و پاسخ مناسب
به هیجانهای دیگران است.
روابط موثر: این قابلیت، مجموعهای از چهار مهارت هوش هیجانی ذکرشده است که
به فرد کمک میکند به طور دائم و مستمر و به طور مثبت با دیگران ازتباط برقرار کند.
روابط موثر، موجب اجماع و توافق عمومی شده و از اهداف گروهها حمایت میکند.
هوش هیجانی میتواند در شرکتهای مختلف موجب موفقیتهای کاری شود.
من از این نظریه دفاع میکنم که هوش هیجانی منافع فردی زیادی در بر دارد، شامل
موفقیت در مسیرهای شغلی، تقویت روابط فردی، افزایش خوشبینی، اعتماد به نفس و
سلامتی.
هوش هیجانی ضمن کاهش فشار روانی (استرس)، محیطی به وجود میآورد که به حفظ سلامت
جسمی و تندرستی بهتر کمک میکند، بهخصوص روی مفهوم دستیابی به سلامت جسمی و
تندرستی بهتر تاکید میکنم.
وقتی دچار فشار روانی میشویم این احساسات از سمت کمر حرکت و تا دستها امتداد
مییابد و آنها را تحت تاثیر قرار میدهد.
افرادی که به دلیل فشار روانی برای مشاوره مراجعه میکردند افرادی ناامید بوده که
دست از همه ِ احساسات خود کشیده بودند، حالتی خمیده داشته و برای پاسخ دادن به هر
سوالی فقط شانههای خود را بالا میانداختند. هوش هیجانی میتواند مزایای شغلی فراوانی از قبیل بهبود ارتباطات و کاهش تعارضات در
محیط کار به دنبال داشته باشد. با برقراری ارتباط میتوانید اعتماد افراد را به دست
آورید. در محیط کار، اول نیازمند اعتمادسازی هستید.
تاثیر رفتار و حرکات، به مراتب بیشتر از ادای کلمات است. بیش از 65 درصد ارتباطات
را علایم تنگفتاری (زبان بدن) تشکیل میدهد. ارسال پیامها صرفا در قالب کلمات
صورت نمیگیرد بلکه میتواند به وسیله ِ حرکات بدن نیز ارسال شود، لذا هوش هیجانی
کمک میکند تا پیامها را بهتر مدیریت کنید.
هوش هیجانی در محیط کار میتواند به عنوان یک مزیت تلقی شود. ارتقاء شغلی هر فرد
بستگی به مهارتهای هوش هیجانی دارد. بنابراین هوش شناختی (IQ) نمیتواند
پیشبینیکننده ِ خوبی برای موفقیتهای شغلی فرد باشد.
هوش شناختی میتواند فرد را تا دم درب موفقیت ببرد ولی این هوش هیجانیست که از
ابتدا میتواند از شما یک مجری و کارگزار برتر بسازد.
به هنگام استخدام کارکنان به مهارتهای فنی آنان نیازمند هستید اما موضوع به
همینجا ختم نمیشود، چون اگر این افراد دارای بهترین مهارتهای فنی هم باشند ولی
عنان خود را به دست روزگار بسپارند و کنترلی بر هیجانهای خود نداشته باشند در
انجام وظایف حتما شکست میخورند.
داشتن مهارتهای فنی برای انجام کار مهم هستند، مشاغلی مانند حسابداری، هتلداری،
امور اداری و تحقیق و پژوهش نیازمند مهارتهای خاصی هستند، اما باید بدانیم برای
انجام وظایف به انسان نیاز داریم و مهم است که بپذیریم همه ِ ما دارای هیجانهایی
هستیم.
بنابراین هوش هیجانی عامل مهمی در تحقق اهداف تجاریست و موجب افزایش بهرهوری،
کاهش اتلاف زمان و غیبتهای ناشی از بیماری کارکنان میشود.
هوش هیجانی موجب افزایش چرخه ِ نوآوری میان کارکنانی میشود که ایدههای جدید را
مطرح میکنند، بهبود میبخشند و یا در نهایت اجرا میکنند.
وقتی به دنبال دلیل غیبت دانشجویان در آزمایشگاه بودم، متوجه شدم دانشجویان به این
دلیل از کار در آزمایشگاه خودداری میکردند که اساتید از هوش هیجانی پائینتری نسبت
به دانشجویان برخوردار بودند.
به صراحت میگویم هوش هیجانی نوعی رفتار یا انتخابی در زمینه ِ کسبوکار است. ما
باید برای گسترش فرهنگ کاری بر مبنای هوش هیجانی که بسیار فراگیر است تلاش کنیم.
در ارتباط با دیگران در محیط کار یا خانواده مهم نیست چه جملاتی میگویید بلکه مهم،
چگونه گفتن آن جمله است. هوش هیجانی در محیط کار کمک میکند تا بهتر بتوانیم
احساسات خودمان را ابراز کنیم و مکنونات قلبیمان را در قالب کلمات بهتر ادا کنیم
تا برای دیگران قابل فهمتر باشد.
در خاتمه این جمله را از دانیل گلدمن نقل میکنم که "در زندگی هیچ چیز بزرگی تا
کنون به دست نیامده است مگر آنکه پشت آن قدرت هیجان نهفته باشد".
هوش عاطفی، هوش احساسی یا هوش هیجانی (به انگلیسی: Emotional intelligence | EI) شامل شناخت و کنترل عواطف و هیجانهای خود است. به عبارت دیگر، شخصی که EI بالایی دارد، سه مؤلفه هیجانها را به طور موفقیت آمیزی با یکدیگر تلفیق میکند: مؤلفه شناختی، مؤلفهٔفیزیولوژیکی و مؤلفه رفتاری. متونِ علم مدیریت بر این باورند که رهبران و مدیران، با هوشهای هیجانیِ بالاتر، توان بیشتری برای هدایتِ سازمانِ تحت کنترلشان دارند. یافتههای جدید نشان میدهد کارکنانی که دارای وجدان کاری و احساس وظیفه شناسی بالایی هستند، اما فاقدِ هوش هیجانی و اجتماعی اند، در مقایسه با کارکنان مشابهی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند، عملکرد ضعیف تری دارند. از مقالاتِ پژوهشی برخی دانشمندان این اینگونه بر میآید که، کسانی که از هوش هیجانی برخوردارند میتوانند عواطف خود و دیگران را کنترل کرده، بینِ پیامدهای مثبت و منفی عواطف تمایز گذارند و از اطلاعاتِ عاطفی برای راهنمایی فرایندِ تفکر و اقدامات شخصی استفاده کنند. هوش هیجانی، اصطلاحِ فراگیری است که مجموعه گستردهای از مهارتها و خصوصیات فردی را دربرگرفته و به طور معمول به آن دسته مهارتهای درون فردی و بین فردی گفته میشود که فراتر از دایره مشخصی از دانشهای پیشین، چون بهرهٔ هوشی و مهارتهای فنی یا حرفهای است.
ارسطو میگوید:
بخشی از متن:
این فایل در مورد هوش هیجانی در مدیریت و محیط کار و همچنین هوش هیجانی در کودکان می باشد در قالب ورد می باشد وقابل ویرایش است کامل و همه جانبه به موضوع می پردازد در آخر تحقیق یک پرسشنامه نیز می باشد.فایل دارای فهرست و منابع می باشد.
فهرست
مقدمه. 5
پیشینه و تعریف.. 9
مغز هیجانی. 11
چگونگی آموزش در کودکی. 12
عوامل مؤثر در هوش هیجانی. 14
شناخت عواطف شخصی. 14
به کار بردن درست هیجانها 14
برانگیختن خود 14
شناخت عواطف دیگران. 15
حفظ ارتباطها 15
رابطه هوش هیجانی با فریب و دروغگویی. 15
هوش هیجانی و اهمیت آن. 16
هوش عاطفی و فرآیند عاطفی. 17
آگاهی از موقعیت –انگیزش و عاطفه –رفتار. 17
هوش عاطفی چیست ؟. 17
از دیدگاه سالووی و مایرهوش هیجانی شامل ۵ عضو می شود 18
۱) خودآگاهی : 18
آگاهی، آرامش خاطر و صمیمیت. 19
۲) خودنظم دهی (خود مدیریتی) : 19
۳) خود انگیزشی : 20
۴) همدلی : 20
۵) مهارت های اجتماعی یا تنظیم روابط با دیگران : 21
پنج حیطه اصلی توانایی های هوش هیجانی : 22
هوش هیجانی در خانواده 22
هوش هیجانی و صفات شخصیتی. 23
ویژگی افراد باهوش هیجانی پائین به شرح زیر است: 23
مراحل هوش عاطفی یا هوش هیجانی. 23
۱- خود آگاهی. 23
۲- کنترل عواطف.. 23
۳- ایجاد انگیزه 24
۴- همدلی. 24
۵- مهارتهای اجتماعی و ایجاد ارتباط.. 24
۱- توانائیهای فردی: 25
۲– توانائیهای اجتماعی : 25
هوش هیجانی و ارتباط موثر 25
مقایسه IQ و EQ.. 27
نقش هوش عاطفی یا هوش هیجانی در سازمان. 28
هوش هیجانی و تعهد سازمانی. 29
هوش هیجانی در کودکان. 30
تاثیر هوش عاطفی یا هوش هیجانی بر کودکان. 30
چگونگی آموزش هوش هیجانی در کودکی. 31
کاربرد هوش هیجانی در مدیریت.. 31
کاربرد هوش هیجانی در مدیریت بازار. 31
نتیجه گیری.. 32
خود آگاهی. 33
خودگردانی. 34
خود گردانشی. 35
همدلی. 35
مهارتهای اجتماعی. 36
کاربرد هوش هیجانی در محیط کار. 40
مدیریت هوش هیجانی (EQ) در محیط کار. 41
تعریف هوش عاطفی. 44
پیشینه رویکرد خالص (توانمندی) 46
رویکرد آمیخته. 46
تفاوت رویکرد خالص و آمیخته. 47
نتیجه گیری.. 47
هوش هیجانی چیست؟. 47
تاریخچه هوش هیجانی. 48
عوامل تاثیر گذار در هوش هیجانی. 48
مهارت های اجتماعی یا تنظیم روابط با دیگران: 51
نتیجه گیری.. 51
خود آگاهی. 55
تأثیر هوش هیجانی ( هوش عاطفی ) بر موفقیت انسان. 56
خصوصیات افراد دارای هوش هیجانی بالا. 58
هوش هیجانی EI و تفاوت آن با IQ.. 58
آیا هوش هیجانی ثابت است ؟. 59
هوش عاطفی چیست ؟. 61
هوش فرهنگی ، نیاز مدیران. 62
تفاوت هوش عاطفی و هوش فرهنگی چیست ؟. 63
عناصر هوش فرهنگی. 64
استفاده از هوش فرهنگی. 64
مغز هیجانی. 69
عوامل مؤثر در هوش هیجانی. 70
ابعاد هوش هیجانی در مدیریت و رهبری.. 72
هوش هیجانی و رهبری گروه 75
هوش هیجانی و مدیریت بازار. 77
پرسشنامه هوش هیجانی بار – آن. 79
اعتبار و روایی. 79
نمره گذاری و تفسیر نمرات.. 80
EQ-I 82
منابع. 88
مقدمه
گاه از خود می پرسیم ، چگونه می توان در کارکنان ایجاد انگیزه کرد؟ یا تحت چه شرایطی می توان دراعضا یک مجموعه کاری یا سازمان، شور و اشتیاق برای بهتر کار کردن را افزایش داد؟ چگونه می توان اعتماد کرد و اعتماد را جلب کرد؟ امید به آینده را چگونه بالا ببریم؟ اضطراب را با چه روشی کاهش دهیم؟ و سوالاتی از این قبیل.
با نگاهی به عبارات انگیزه ، شور و اشتیاق ، اعتماد ، امید،اضطراب و لغات مشابه آن متوجه می شوم ، در باره مقولاتی از جنس هیجانات یا عواطف فکر می کنم نه مولفه های شناختی و عقلانی. یا بهتر بگویم ، به جای صحبت از IQ از ظرفیت دیگری به نام EQ یا چیزی که امروزه هوش هیجانی (Emotional Intelligence = EI) نامیده می شود بحث می کنیم.
از سالها پیش روان شناسان متوجه شده اند که برای کسب موفقیت تنها دارا بودن ظرفیتهای هوش عقلانی قوی (IQ) کفایت نمی کند. مطالعات نشان می دهد ، تعداد زیادی از افراد دارای هوش عقلانی و شناختی بالا نتوانسته اند در زمینه شغلی ، زندگی زناشویی ، ایجاد روابط با دیگران و حتی زمینه های تحصیلی موفق باشند. پس از آن نظر دانشمندان از جمله پیتر سالوی و جان مایر به توانمندیهای دیگری جلب شد که بیشتر از جنس هیجانات بودند تا شناختها. این توانمندی که از این پس هوش هیجانی نامیده می شود به توانایی های آموخته شده ای اشاره دارد که به ما کمک می کند تا احساسات و هیجانات خود را درک کرده و کنترل نماییم تا به نفع ما کار کنند نه بر علیه ما. هوش هیجانی از پنج مهارت تشکیل شده :
۱ مهارت خود آگاهی:
شناخت احساسات و هیجانات خود به طور آنی و عمیق و استفاده از آن برای راهنمایی در تصمیم گیری های مناسب.
۲ مهارت خود نظم دهی:
توانایی مهار و مدیریت هیجانات و حفظ آرامش برای کمک به تصمیم گیری و بهره گیری از توانمندیهای شناختی به نحو مناسب. هماهنگی با هیجاناتمان به نحوی که به جای اختلال در کارها ، در تسهیل آن به ما یاری رساند.
۳ مهارت خود انگیختگی:
استفاده از عمیقترین علایق خود برای حرکت دادن و هدایت به سمت اهداف تا کمک کند پیش قدم شده و در جهت تکامل و پیشرفت تلاش کنیم ، نه اینکه منتظر مانده تا یک واقعه یا شخص باعث ایجاد انگیزه و حرکت در ما گردد.
۴ مهارت همدلی:
درک آنچه افراد احساس می کنند ، توانایی در نظر گرفتن دیدگاه های دیگران و توسعه حسن تفاهم و هماهنگی با انسان های گوناگون به منظور ارتقای کار گروهی بویژه در محیط کاری و سازمانی
۵ مهارت های اجتماعی:
در روابط با دیگران ، به خوبی کنار آمدن با عواطف خود و دیگران. فهم دقیق موقعیتها و شبکه های اجتماعی. مهارت خوب گوش کردن، و خوب ابراز وجود کردن ، حل تضادها و تعارض ها و استفاده از این مهارتها برای متقاعد سازی ، رهبری و مدیریت.
هوش هیجانی یعنی صداقت، یعنی آگاهی نسبت به احساسات خودمان و دیگران. دکتر دانیل
گلدمن در کتابش به نام کارکردن با هوش هیجانی میگوید «هوش هیجانی مشتمل بر پنج
قابلیت است که سه قابلیت آن در رابطه با تعامل فرد با خودش (درونفردی) و دو قابلیت
دیگر در رابطه با نحوه ِ برخورد فرد با دیگران (برونفردی) است».
این پنج قابلیت عبارتند از:
خودآگاهی: هوش هیجانی با خودآگاهی آغاز میشود که ارتباط نزدیکی با ارزشها،
نقاط قوت و ضعف شما دارد تا بتوانید همزمان از طریق روش مناسب و سازنده احساسات
خود را ابراز کنید.
خودگردانی (مدیریت برخورد): خودگردانی عامل اصلی در پذیرش مسوولیت اعمالیست
که انجام میدهیم. مدیریت بر احساس خودتان باعث میشود وقتی با هیجانی روبرو
میشوید با انتخابی منطقی و دلایل کافی رفتاری صحیح در پیش گیرید.
خودانگیزشی: تشویق و ترغیب افراد به تلاش بیشتر و مقاومت در مقابل افکار
مایوسکننده است. بر اساس نظریه ِ دانیل گلدمن، مجریان و کارگزاران برتر بر موانع
موجود غلبه کرده و میتوانند بر محیط و شرایط موجود تاثیرگذار باشند.
همدلی: توجه به احساسات دیگران. همدلی فرد را وادار میکند که دنیا را از
دریچه ِ چشم دیگران ببیند. به طور خلاصه، همدلی نیازمند درک، شناخت و پاسخ مناسب
به هیجانهای دیگران است.
روابط موثر: این قابلیت، مجموعهای از چهار مهارت هوش هیجانی ذکرشده است که
به فرد کمک میکند به طور دائم و مستمر و به طور مثبت با دیگران ازتباط برقرار کند.
روابط موثر، موجب اجماع و توافق عمومی شده و از اهداف گروهها حمایت میکند.
هوش هیجانی میتواند در شرکتهای مخ
بخشی از متن:
فهرست
حافظه چیست.. 3
تعریف رشد 3
مهمترین ویژگیهای تجربه گرایی. 4
تفاوت یادگیری با تفکر. 5
تعریف یادگیری با رویکرد شناختی. 5
تجربه گرایی. 6
ضرورت یا عدم ضرورت تقویت.. 7
نظریه ادوین ری گاتری.. 8
محرک های ناشی از حرکت.. 9
نقش تمرین بر عملکرد 9
خاموشی و فراموشی. 9
مفهوم تقویت و تنبیه. 10
مفهوم محرک های نگهدارنده 10
مفهوم قصد 11
نظریه گشتالت.. 11
بر خلاف نظریه پردازان رفتارگرا ، اعتقاد بر این است که یادگیری تدریجی نیست.. 12
اختلال. 12
عوامل بروز اختلالات یادگیری.. 13
نظریههای یادگیری.. 15
عوامل بروز اختلالات یادگیری.. 15
آموزش فرایندی اختلال یادگیری.. 17
تعریف اختلال یادگیری.. 18
طبقه بندی اختلال یادگیری.. 18
اختلالات حافظه ای.. 19
وسواس فکری.. 24
اختلال وسواس فکری – عملی. 25
نشانه های وسواس.. 25
تشریح نوع اختلال. 28
علل زمینه ای بروز اختلال. 28
عوامل پیشگیری کننده 29
تعریف اختلال بیش فعالی.. 30
مهارت های مقابله با مشکلات رفتاری.. 31
انواع رفتارهای نامطلوب.. 32
پیامد منفی برای رفتارهای نامطلوب.. 33
منابع. 34
حافظه چیست ؟
حافظه عبارتست از ثبت نسبتا پایداری که زیربنای یادگیری است حافظه شامل پردازشهای مختلفی است که در زمان معینی ثبت می شود از نظر رفتار گرایان حافظه همان یادگیری است
از نظر روانشناسان شناختی ، حافظه با یادگیری فرق دارد چون متأثر از عوامل پردازشی است
تعریف رشد :
رشد تغییراتی پیوسته و منظم است که در نتیجه گذشت زمان بوجود می آید.
رشد و یادگیری تأثیر متقابل دارند
رشد زمینه یادگیری را فراهم می کند و یادگیری هم منجر به رشد بهتری می شود
یادگیری به تمرین وابسته است در حالیکه در رشد یا تأثیر یادگیری وجود ندارد و یا تأثیر آن کند است.
نقش نظریه در روانشناسی یادگیری :
یک نظریه تعدادی مشاهده را با هم ترکیب می کند
نظریه باعث تولید پژوهش های تازه می شود
نظریه ها به تولید فرضیه های قابل بررسی باید منجر گردد
نظریه یک ابزار است
نظریه های علمی تابع اصل ایجاز است
مهمترین ویژگیهای تجربه گرایی :
حس نگری : تنها ابزار رسیدن به معرفت حواس هستند
کاهش گرایی : تصورهای مرکب قابل تجزیه به تصورهای ساده هستند
تداعی گرایی : معرفت حاصل تداعی است
ماشین گرایی : ذهن همانند ماشین است
آیا یادگیری باید به تغییر رفتار بیانجامد؟
پاسخ اسکینر : یادگیری عین تغییرات رفتاری است و حتما باید به تغییر قابل مشاهده بیانجامد
چه تغییراتی به یادگیری منتهی می شود؟
تغییراتی که پایدار است
در نتیجه رشد نباشد
در نتیجه عواملی همچون خستگی و اثر دارویی نباشد
در نتیجه تمرین و تجربه باشد
در نتیجه حالات موقتی زودگذر نباشد
آیا یادگیری و عملکرد با هم متفاوتند؟
بله
واژه بالقوه در تعریف یادگیری به همین موضوع اشاره دارد
یادگیری می تواند بالفعل نباشد
اگر بالفعل باشد عملکرد را نشان می دهد
مثلا ممکن است کسی شنا را یاد بگیرد اما تا زمانیکه در استخر قرار نگیرد شنا را نشان نمی دهد ( عملکرد ).
ملاک یادگیری تمرین و تجربه است
هر رفتاری که به مقدار بیشتر تحت تأثیر تمرین و تجربه باشد ارزش بیشتری برای یادگیری دارد
رفتار بازتابی و غریزی یادگیری نیست
رفتارهایی همچون مهاجرت پرندگان ، لانه سازی و ... یادگیری به حساب نمی آیند
رشد حرکتی کمتر تحت تأثیر تمرین و تجربه است و در نتیجه یادگیری نیست
تفاوت یادگیری با تفکر
تفکر عبارتست از بازآرایی یا تغییر شناختی اطلاعات به دست آمده از محیط و نمادهای ذخیره شده در حافظه دراز مدت.
تعریف یادگیری با رویکرد شناختی :
در رویکرد رفتاری ملاک یادگیری پاسخ و برونداد است
مبانی فلسفی رویکردهای نظری یادگیری
اصول کسب معرفت در خردگرایی
خرد ، تنها منبع کسب معرفت است
فهم یعنی ادراک معرفت از طریق خرد
بخشی از متن:
بخشی از چکیده:
چکیده
از جمله موضوعاتی که امروزه به طور گسترده، در سازمان ها به آن توجه می شود، معنویت و اخلاق است. پدیده «پیچیدگی انواع محیط» در عصر کنونی، سازمان ها را بر آن داشته است تا پاسخ ها، نگرش ها و رویکردهای گوناگونی به آن داشته باشند. با ورود به سازمان، با توجه به شدیدتر شدن نیاز به اعتماد برای فعالیت در سازمان های جهان امروزی نیاز به معنویت و توسعة هوش معنوی در بین افراد افزایش می یابد. اهمیت معنویت و رشد معنوی در انسان، در چند دهه گذشته به صورتی روز افزون توجه روانشناسان و متخصصان بهداشت روانی را به خود جلب کرده است. پیشرفت علم روانشناسی از یک سو و ماهیت پویا و پیچیده جوامع نوین از سوی دیگر، باعث شده است، نیازهای معنوی بشر در برابر خواستهها و نیازهای مادی قد علم کنند و اهمیت بیشتری بیابند . چنین به نظر می رسد که مردم جهان، بیش از
بخشی از متن:
هوش مصنوعی یا هوش ماشینی (به انگلیسی: Artificial Intelligence) هوش مصنوعی به هوشی که یک ماشین در شرایط مختلف از خود نشان میدهد، گفته میشود. به عبارت دیگر هوش مصنوعی به سیستمهایی گفته میشود که میتوانند واکنشهایی مشابه رفتارهای هوشمند انسانی از جمله درک شرایط پیچیده، شبیهسازی فرایندهای تفکری و شیوههای استدلالی انسانی و پاسخ موفق به آنها، یادگیری و توانایی کسب دانش و استدلال برای حل مسایل را داشته باشند. بیشتر نوشتهها و مقالههای مربوط به هوش مصنوعی، آن را به عنوان «دانش شناخت و طراحی عاملهای هوشمند
تعریف کردهاند.
هوش مصنوعی را باید عرصهٔ پهناور تلاقی و ملاقات بسیاری از دانشها، علوم، و فنون قدیم و جدید دانست. ریشهها و ایدههای اصلی آن را باید در فلسفه،زبانشناسی، ریاضیات، روانشناسی، عصبشناسی، فیزیولوژی، تئوری کنترل، احتمالات و بهینهسازی جستجو کرد و کاربردهای گوناگون و فراوانی در علوم رایانه، علوم مهندسی، علوم زیستشناسی و پزشکی، علوم اجتماعی و بسیاری از علوم دیگر دارد.
از زبانهای برنامهنویسی هوش مصنوعی میتوان به لیسپ، پرولوگ، کلیپس و ویپی اکسپرت اشاره کرد.
یک «عامل هوشمند» سیستمی است که با شناخت محیط اطراف خود، شانس موفقیت خود را پس از تحلیل و بررسی افزایش میدهد.[۳] جان مکارتی که واژه هوش مصنوعی را در سال ۱۹۵۶۶ استفاده نمود، آن را «دانش و مهندسی ساخت ماشینهای هوشمند» تعریف کردهاست.
هوش مصنوعی در علم پزشکی امروزه به دلیل گسترش دانش و پیچیدهتر شدن فرایند تصمیمگیری، استفاده از سیستمهای اطلاعاتی به خصوص سیستمهای هوش مصنوعی در تصمیمگیری، اهمیت بیشتری یافته است. هوش مصنوعی گسترش دانش در حوزهٔ پزشکی و پیچیدگی تصمیمات مرتبط با تشخیص و درمان - به عبارتی حیات انسان - توجه متخصصین را به استفاده از سیستمهای پشتیبان تصمیمگیری در امور پزشکی جلب نموده است. به همین دلیل، استفاده از انواع مختلف سیستمهای هوشمند در پزشکی رو به افزایش است، به گونهای که امروزه تأثیر انواع سیستمهای هوشمند در پزشکی مورد مطالعه قرار گرفته است.
تاریخچه
نمونهای از مدل شبکه عصبی مصنوعی در مغز انسان
هوش مصنوعی توسط فلاسفه و ریاضیدانانی نظیر جرج بول که اقدام به ارائهٔ قوانین و نظریههایی در مورد منطق نمودند، مطرح شده بود. با اختراع رایانههای الکترونیکی در سال ۱۹۴۳۳، هوش مصنوعی، دانشمندان آن زمان را به چالشی بزرگ فراخواند. دراین شرایط، چنین بهنظر میرسید که این فناوری قادر به شبیهسازی رفتارهای هوشمندانه خواهد بود.
با وجود مخالفت گروهی از متفکّرین با هوش مصنوعی که با تردید به کارآمدی آن مینگریستند تنها پس از چهار دهه، شاهد تولد ماشینهای شطرنج باز و دیگرسامانههای هوشمند در صنایع گوناگون شدیم.
نام هوش مصنوعی در سال ۱۹۶۵ میلادی به عنوان یک دانش جدید ابداع گردید. البته فعالیت در این زمینه از سال ۱۹۶۰ میلادی شروع شد. (مرجع۱) بیشتر کارهای پژوهشی اولیه در هوش مصنوعی بر روی انجام ماشینی بازیها و نیز اثبات قضیههای ریاضی با کمک رایانهها بود. در آغاز چنین به نظر میآمد که رایانهها قادر خواهند بود چنین فعالیتهایی را تنها با بهره گرفتن از تعداد بسیار زیادی کشف و جستجو برای مسیرهای حل مسئله و سپس انتخاب بهترین روش برای حل آنها به انجام رسانند.
اصطلاح هوش مصنوعی برای اولین بار توسط جان مکارتی (که از آن بهعنوان پدر علم و دانش تولید ماشینهای هوشمند یاد میشود) استفاده شد. وی مخترع یکی از زبانهای برنامهنویسی هوش مصنوعی به نام لیسپ (به انگلیسی: lisp) است. با این عنوان میتوان به هویت رفتارهای هوشمندانه یک ابزار مصنوعی پی برد. (ساختهٔ دست بشر، غیرطبیعی، مصنوعی) حال آنکه هوش مصنوعی به عنوان یک اصطلاح عمومی پذیرفته شده که شامل محاسبات هوشمندانه و ترکیبی (مرکب از مواد مصنوعی) است.
از اصطلاح 'Strong and Weak AI' میتوان تا حدودی برای معرفی ردهبندی سیستمها استفاده کرد.
کاربردها
کاربردهای هوش مصنوعی چنان گسترده و فراگیر شدهاند که بسیاری از این کاربردها دیگر با نام هوش مصنوعی شناخته نمیشوند و نام تخصصی خود را دارند. تأثیر هوش مصنوعی را اکنون میتوان در همه جهات و نقاط زندگی مردم دید. آیفونی که قادر به تشخیص اعضای خانه است یا تلویزیونی که نور صفحه نمایش دلخواه را با تعداد افراد تنظیم میکند، همه و همه کاربردهای هوش مصنوعی هستند.
کاربردهای عملی آن دسته از کاربردهای هوش مصنوعی هستند که عملیات خاصی را انجام داده و عمل یا تأثیر آن به وضوح توسط کاربر احساس خواهد شد. برای مثال جست و جوی خودکار گوگل که از الگوریتمها و متدهای پیچیده هوش مصنوعی استفاده میکند، پس از انجام یک عملیات پرهزینه و البته سریع نتایج مرتبط را به شما نشان خواهد داد. ماشینهایی که قادر هستند خودشان را کنترل کنند. رباتهای پرنده و یا قایقهای هوشمند نمونهای بارز و موفق از این نوع کاربردها هستند.
نیاز به تحلیل و استخراج الگو از دادههای ترافیک شهری، دریافتی کارکنان و جابه جایی پول در یک بانک برای جلوگیری از اختلاس یک عملیات نیست و تأثیر یا خود عمل به وضوح توسط کاربر لمس نخواهد شد؛ اما در مقابل یک تحلیل هوشمند و خودکار است که کاربرد تحلیلی هوش مصنوعی به حساب میآید.
آزمون تورینگ
آزمون تورینگ[۴] آزمونی است که توسط آلن تورینگ در سال ۱۹۵۰ در نوشتهای به نام «محاسبات ماشینی و هوشمندی» مطرح شد. در این آزمون شرایطی فراهم میشود که شخصی با ماشینی تعامل برقرار کند و پرسشهای کافی برای بررسی اقدامات هوشمندانهٔ ماشین، از آن بپرسد. چنانچه در پایان آزمایش نتواند تشخیص دهد که با انسان و یا با ماشین در تعامل بوده است، آزمون با موفقیت انجام شده است. تا کنون هیچ ماشینی از این آزمون با موفقیت بیرون نیامده است. کوشش این آزمون برای تشخیص درستی هوشمندی یک سیستم است که سعی در شبیهسازی انسان دارد.
تعریف و طبیعت هوش مصنوعی
هنوز تعریف دقیقی برای هوش مصنوعی که مورد توافق دانشمندان این علم باشد ارائه نشدهاست و این به هیچ وجه مایهٔ تعجب نیست. چرا که مقولهٔ مادر و اساسیتر از آن، یعنی خود هوش هم هنوز بطور همهجانبه و فراگیر تن به تعریف ندادهاست. در واقع میتوان نسلهایی از دانشمندان را سراغ گرفت که تمام دوران زندگی خود را صرف مطالعه و تلاش در راه یافتن جوابی به این سؤال عمده نمودهاند که: هوش چیست؟
اما اکثر تعریفهایی که در این زمینه ارایه شدهاند بر پایه یکی از ۴ باور زیر قرار میگیرند:
سیستمهایی که به طور منطقی فکر میکنند
سیستمهایی که به طور منطقی عمل میکنند
سیستمهایی که مانند انسان فکر میکنند
سیستمهایی که مانند انسان عمل میکنند
شاید بتوان هوش مصنوعی را این گونه توصیف کرد: «هوش مصنوعی عبارت است از مطالعه این که چگونه کامپیوترها را میتوان وادار به کارهایی کرد که در حال حاضر انسانها آنها را صحیح یا بهتر انجام میدهند» هوش مصنوعی به هوشی که یک ماشین از خود نشان میدهد و یا به دانشی در کامپیوتر که سعی در ایجاد آن دارد گفته میشود. بیشتر نوشتهها و مقالههای مربوط به هوش مصنوعی آن را «دانش شناخت و طراحی عاملهای هوشمند» تعریف کردهاند. یک عامل هوشمند، سیستمی است که با شناخت محیط اطراف خود، شانس موفقیت خود را بالا میبرد.
اینکه هوش مصنوعی چیست و چه تعریفی میتوان از آن بیان نمود؟ مبحثی است که تاکنون دانشمندان به یک تعریف جامع در آن نرسیدهاند و هریک تعریفی را ارائه نمودهاند که در زیر نمونهای از این تعاریف آمدهاست.
هنر ایجاد ماشینهایی که وظایفی را انجام میدهند که انجام آنها توسط انسانها نیاز به هوش دارد (کورزویل- ۱۹۹۰)
مطالعهٔ استعدادهای ذهنی از طیق مدلهای محاسباتی (کارنیاک و مک درموت - ۱۹۸۵)
مطالعهٔ اینکه چگونه کامپیوترها را قادر به انجام اعمالی کنیم که در حال حاضر، انسان آن اعمال را بهتر انجام میدهد. (ریچ و نایت -۱۹۹۱)
خودکارسازی فعالیتهایی که ما آنها را به تفکر انسانی نسبت میدهیم. فعالیتهایی مثل تصمیمگیری، حل مسئله، یادگیری و … (بلمن -۱۹۷۸)
تلاشی نو و مهیج برای اینکه کامپیوترها را قادر به فکر کردن کنیم. ماشینهایی با فکر و حس تشخیص واقعی (هاگلند-۱۹۸۵)
یک زمینهٔ تخصصی که به دنبال توضیح و شبیهسازی رفتار هوشمندانه بوسیله فرایندهای کامپیوتری است. (شالکوف -۱۹۹۰)
مطالعه محاسباتی که درک، استدلال و عمل کردن را توسط ماشینها را ممکن میسازد. (وینستون - ۱۹۹۲)
توانایی دست یافتن به کارایی در حد انسان در همهٔ امور شناختی توسط رایانه (آلن تورینگ – ۱۹۵۰)
هوش مصنوعی دانش و مهندسی ساخت ماشینهای هوشمند و به خصوص برنامههای رایانهای هوشمند است. هوش مصنوعی با وظیفه مشابه استفاده از کامپیوترها برای فهم چگونگی هوش انسان مرتبط است، اما مجبور نیست خودش را به روشهایی محدود کند که بیولوژیکی باشند. (جان مک کارتی – ۱۹۸۰)
هوش مصنوعی علم طراحی سیستمهایی رایانهای ویا الکترونیکی است که تلاش مینماید تا رفتار انسان گونه را بازسازی نماید.' به عبارت دیگر: هوش مصنوعی علم و مهندسی ایجاد ماشینهایی با هوش با به کارگیری از کامپیوتر و الگوگیری از درک هوش انسانی و یا حیوانی و نهایتاً دستیابی به مکانیزم هوش مصنوعی در سطح هوش انسانی میباشد. (مسعود مولوی-۲۰۰۶)
هوشمندی مفهومی نسبی دارد و نمیتوان محدوده صحیحی را برای ارائه تعریف از آن مشخص نمود. رفتاری که از نظر یک فرد هوشمند به نظر میرسد؛ ممکن است برای یک فرد دیگر اینگونه به نظر نرسد. اما در مجموع خصوصیات زیر قابلیتهای ضروری برای هوشمندی است:
پاسخ به موقعیتهای از قبل تعریف نشده با انعطاف بسیار بالا و بر اساس بانک دانش
معنا دادن به پیامهای نادرست یا مبهم
درک تمایزها و شباهتها
تجزیه و تحلیل اطلاعات و نتیجهگیری
توانمندی آموختن و یادگرفتن
برقراری ارتباط دوطرفه
به فرض اینکه تعاریف بالا را از هوشمندی بپذیریم، موارد زیر فهرستی است از وظایفی که از یک سیستم هوشمند انتظار میرود و تقریباً اکثر دانشمندان هوش مصنوعی بر آن توافق نظر دارند به شرح زیر است:
تولید گفتار
تشخیص و درک گفتار (پردازش زبان طبیعی انسان)
دستور پذیری و قابلیت انجام اعمال فیزیکی در محیط طبیعی و مجازی
استنتاج و استدلال
تشخیص الگو و بازشناسی الگو برای پاسخ گویی به مسائل بر اساس دانش قبلی
شمایلی گرافیکی و یا فیزیکی جهت ابراز احساسات و عکس العملهای ظریف
سرعت عکس العمل بالا
فلسفه هوش مصنوعی
نوشتار اصلی: فلسفه هوش مصنوعی
بطور کلی ماهیت وجودی هوش به مفهوم جمعآوری اطلاعات، استقراء و تحلیل تجربیات به منظور رسیدن به دانش و یا ارایه تصمیم است. در واقع هوش به مفهوم به کارگیری تجربه به منظور حل مسائل دریافت شده تلقی میشود. هوش مصنوعی علم و مهندسی ایجاد ماشینهایی هوشمند با به کارگیری از کامپیوتر و الگوگیری از درک هوش انسانی و یا حیوانی و نهایتاً دستیابی به مکانیزم هوش مصنوعی در سطح هوش انسانی است.
در مقایسهٔ هوش مصنوعی با هوش انسانی میتوان گفت که انسان قادر به مشاهده و تجزیه و تحلیل مسایل در جهت قضاوت و اخذ تصمیم است در حالی که هوش مصنوعی مبتنی بر قوانین و رویههایی از قبل تعبیه شده بر روی کامپیوتر است. در نتیجه علیرغم وجود کامپیوترهای بسیار کارا و قوی در عصر حاضر ما هنوز قادر به پیاده کردن هوشی نزدیک به هوش انسان در ایجاد هوشهای مصنوعی نبودهایم.
بطور کلّی، هوش مصنوعی را میتوان از زوایای متفاوتی مورد بررسی و مطالعه قرار داد. مابین هوش مصنوعی به عنوان یک هدف، هوش مصنوعی به عنوان یک رشتهٔ تحصیلی دانشگاهی، و یا هوش مصنوعی به عنوان مجموعهٔ فنون و راه کارهایی که توسط مراکز علمی مختلف و صنایع گوناگون تنظیم و توسعه یافتهاست باید تفاوت قائل بود.
اتاق چینی
اتاق چینی بحثی است که توسط جان سیرل در ۱۹۸۰ مطرح شد در این راستا که یک ماشین نمادگرا هرگز نمیتواند دارای ویژگیهایی مانند مغز و یا فهمیدن باشد. صرف نظر از اینکه چقدر از خود هوشمندی نشان دهد.
مدیریت پیچیدگی
ایجاد و ابداع فنون و تکنیکهای لازم برای مدیریت پیچیدگی را باید به عنوان هستهٔ بنیادین تلاشهای علمی و پژوهشی گذشته، حال و آینده در تمامی زمینههای علوم رایانه و به ویژه در هوش مصنوعی معرفی کرد. شیوهها و تکنیکهای هوش مصنوعی در واقع، برای حل آن دسته از مسائل به وجود آمدهاست که به طور سهل و آسان توسط برنامهنویسی تابعی یا شیوههای ریاضی قابل حلّ نبودهاند.
در بسیاری از موارد، با پوشانیدن و پنهان ساختن جزئیّات فاقد اهمیت است که بر پیچیدگی فائق میآییم و میتوانیم بر روی بخشهایی از مسئله متمرکز شویم که مهمتر است. تلاش اصلی در واقع، ایجاد و دستیابی به لایهها و ترازهای بالاتر از هوشمندی انتزاع را نشانه میرود تا آنجا که سرانجام، برنامههای کامپیوتری درست در همان سطحی کار خواهند کرد که خود انسانها رسیدهاند.
به یاری پژوهشهای گستردهٔ دانشمندان علوم مرتبط، هوش مصنوعی تاکنون راه بسیاری پیمودهاست. در این راستا، تحقیقاتی که بر روی توانایی آموختن زبانها انجام گرفت و همچنین درک عمیق از احساسات، دانشمندان را در پیشبرد این دانش کمک زیادی کردهاست. یکی از اهداف متخصصین، تولید ماشینهایی است که دارای احساسات بوده و دست کم نسبت به وجود خود و احساسات خود آگاه باشند. این ماشین باید توانایی تعمیم تجربیات قدیمی خود در شرایط مشابه جدید را داشته و به این ترتیب اقدام به گسترش دامنه دانش و تجربیاتش کند.
برای نمونه ربات هوشمندی که بتواند اعضای بدن خود را به حرکت درآورد، نسبت به این حرکت خود آگاه بوده و با آزمون و خطا، دامنه حرکت خود را گسترش میدهد و با هر حرکت موفقیت آمیز یا اشتباه، دامنه تجربیات خود را وسعت بخشیده و سر انجام راه رفته و یا حتی میدود و یا به روشی برای جابجا شدن دست مییابد که سازندگانش برای او متصور نبودهاند.
هر چند نمونه بالا ممکن است کمی آرمانی به نظر برسد، ولی به هیچ عنوان دور از دسترس نیست. دانشمندان عموماً برای تولید چنین ماشینهایی از وجود مدلهای زندهای که در طبیعت وجود به ویژه آدم