بخشی از متن:
تظاهرات بالینی تمام بیماریها ٬چه بیماریهای روانی وچه امراض داخلی ٬حاصل واکنشهای پیچیده عوامل بیولوژیک ٬اجتماعی ـفرهنگی وروانی است . در مورد بیماریهای روانی جنبه زیستی ـ روانی ـ اجتماعی تظاهرات بالینی آشکارتر است .هر چند که ممکن است نقش این عوامل از فردی به فردی دیگر ودرهرشخصی از زمانی به زمان دیگر کاملا متفاوت باشد .
از نظر روانپزشکی تطابق به عوامل زیستی ٬ روانی ٬ و اجتماعی مفهوم کلی بهنجار بودن را مشخص می سازد و ناتوانی تطابق به صورت اختلال در افکار ٬ احساسات واعمال ظاهر می گردد.ما در این قسمت به اختلالات تفکر می پردازیم .اختلال تفکر، اغلب در آسیبهای مغزی و سایکوزها مشاهده میشود، اما ممکن است علائمی همچون پرش افکار در بیماران مانیک نیز مشاهده شود اختلال در تفکر، معمولا از طریق اختلالاتی که در تکلم یا نوشتن نمودار میشود، تشخیص داده میشود. تفکر، جریان هدفدار عقاید، نمادها و تداعیها که در مقابل یک مساله یا کار شروع شده و به نتیجهای واقعگرایانه منتج میشود. توالی منطقی این جریان حاکی از طبیعی بودن تفکر است. انحرافهای گاه به گاه از منطق که لغزشهای فرویدی نیز خوانده میشود، جزئی از تفکر نرمال خوانده میشود اختلال در تفکر به سه بخش تقسیم میشود که عبارتند از:
یک. اختلال کلی در فرم یا فرآیند تفکر که شامل اختلالات زیر است:
الف. اختلال روانی: سندرم رفتاری یا روانی با اهمیت بالینی، همراه با ناراحتی یا ناتوانی که واکنش قابل انتظار در مقابل حادثهای خاص نباشد.
ب. روانپریشی: ناتوانی برای تفکیک واقعیت از خیالات، اختلال سنجش واقعیت و خلق واقعیت جدید در مقایسه با نوروز
ج. سنجش واقعیت قضاوت و ارزیابی عینی دنیای خارج از خود.
د. اختلال تفکر صوری: اختلال در فرم تفکر تا محتوای آن. تفکری که با واژهسازی و ساختار غیرمنطقی همراه است و فرآیند تفکر مختل است.
ه. تفکر غیرمنطقی: تفکر، حاوی نتیجهگیریهای اشتباه یا تناقضهای درونی است. وقتی این طرز تفکر بروز کرده و ناشی از ارزشهای فرهنگی و نقصهای هوشی نباشد، بیمارگونه است.
و. تفکر کاذب: فعالیت ذهنی ناهماهنگ با منطق و تجربه. به این نوع تفکر، واقعگریزی در تفکر میگویند.
ز. تفکر اوتیستیک تفکری که امیال درونی را اقناع کرده ولی با واقعیت هماهنگ نیست.
ح. تفکر سحرآمیز نوعی تفکر کاذب که در آن، افکار و کلمات دارای نیرو فرض میشوند.
ط. تفکر فرآیند اولیه اصطلاح کلی برای تفکری که کاذب، غیرمنطقی و سحرآمیز است. بهطور طبیعی در رویا و به صورت بیمارگونه در سایکوز مشاهده میشود.
ی. بینش هیجانی: سطح عمیق از فهم و آگاهی که ممکن است به تغییرات مثبت در شخصیت فرد منجر شود.
اختلالات تفکر
تفکر شخص بالغ وسالم از نوع تفکر انتزاعی است ٬ یعنی نوعی تفکر که در آن شخص قادر است بطور ارادی مسیر افکارش را از یک وجه موقعیتی خاص به وجهی دیگر تغییر دهد ٬وجوه مختلف را همزمان در ذهن نگاه دارد ٬نکات اساسی یک موضوع را با هم در نظر بگیرد ودرضمن قادر به تجزیه آن به اجزاء کوچک باشد پیشاپیش طرح بریزد ٬واز نماد گری استفاده کند .
قدرت تعبیر ضرب المثل یکی از خصوصیات تفکر انتزاعی است برای تعبیر ضرب المثل شخص باید اطلاعات عمومی کافی داشته وقدرت انطباق این معلومات را در موقعیت نا آشنا دارا باشد .مثلا تعبیر ضرب المثل "کسی که در حال غرق شدن است به سوی پرکاهی هم دست دراز می کند " چیزی در این ردیفها خواهد بود : "کسی که توی دردسر افتاده است می کوشد به هر نحوی شده از آن بیرون آید "
کسی که قادر به تفکر انتزاعی نیست ٬حداکثر قادر به معنی کردن چنین ضرب المثلی خواهد بود ٬ بدون اینکه قدرت تعمیم دادن آن را داشته باشد توجهش را بر روی معنای واقعی کلمات ضرب المثل متمرکز خواهد ساخت .
بعنوان مثال بیمار اسکیزوفرنیک در تعبیر ضرب المثل "آنکه در خانه شیشه ای زندگی می کند نباید سنگ پرتاب کند "گفت "خوب معلوم است برای اینکه سنگ شیشه را می شکند " چنین جوابی پاسخ غیر انتزاعی است .
بخشی از متن:
خودبیمارانگار یا هیپوکندریاک (hypochondriac)، در اصطلاح روان شناسی و روان پزشکی به شخصی اطلاق می شود که با وجود برخورداری از سلامت بدنی، خود را بیمار می داند و همواره از دردهای خیالی شکایت می کند. ترس بیمارگون یا اعتقاد به داشتن یک بیماری جدی با وجود اینکه بیمارئی وجود ندارد ـ هرکدام از اعضاء بدن ممکن است درگیر شوند. از همه شایعتر درگیری سیستمهای گوارشی و قلبی عروقی است.
این تصور خودبیمارانگارانه، زمانی بیماری تلقی می شود که حدود ۶ ماه از آغاز آن بگذرد و با وجود تایید سلامت بدن توسط پزشک، شخص هم چنان بر بیمار بودن خود اصرار ورزد و در نهایت، ترس از بیمار بودن، شخص را مدام به کلینیک ها و درمانگاه های مختلف جهت آزمایش و تجویز دارو بکشاند که به آن “سندرم بیمار خیالی” نیز می گویند.
خودبیمارانگاری عبارت است از اختلالی که در آن فرد اعتقاد زیادی دارد که مبتلا به یک بیماری جدی یا مرگبار است، علی رغم این که معاینات و بررسی های کامل پزشکی، هیچ مشکلی را نشان نمی دهند.
چنین فردی معمولا در مورد بیماری ها، تشخیص و درمان آن ها اطلاعات زیادی کسب می کند، زیرا به پزشکان زیادی مراجعه می کند و تحت بررسی های زیادی قرار می گیرد. درعلم روانپزشکی به شخصی که از سلامت بدنی برخوردار است ولی خود را بیمار می انگارد هیپوکندریاک یا خودبیمارانگار گویند. تشخیص این حالت زمانی صورت می گیرد که شخص طی حداقل شش ماه علیرغم اطمینان خاطر از لحاظ پزشکی ، خود را متقاعد نموده که بیمار است و یا می ترسد که بیمار باشد .
یکی دیگر از اختلالات شایع و آزار دهنده ، اختلال خود بیمار انگاری نام دارد ، این اختلال به این صورت است که شخص فکر می کند که مبتلا به بیماری سختی شده است که درمان آن بسیار دشوار می باشد. این موضوع به مرور می تواند مشکلات زیادی را برای فرد ایجاد کند.
آنها با کوله باری از اندوه و کیسه های پلاستیکی پر از دارو از این سو به آن سو می روند. گاهی نیز پوشه هایی حاوی آزمایش ها، رادیوگرافی ها، سونوگرافی ها و نسخه های متعدد دارند. افراد خودبیمارانگار
۱۰ درصد همه مراجعان به پزشکان را تشکیل می دهند. آنها ساکنان همیشگی اتاق های انتظار پزشکان، نیمکت های آزمایشگاه و تخت های بیمارستان ها هستند. بیشترشان نگران دستگاه قلبی عروقی یا دستگاه گوارش خود هستند. با اشتیاقی تحسین برانگیز، از نشانه های دستگاه گوارش خود ساعت ها می گویند، از دردها، شل بودن و سفت بودن مدفوع و رنگ آن و با اندوه، از درد سینه و ضربان قلب پرغصه خود می گویند، از جیب و کیف و کیسه، نوارقلب و اکوکاردیوگرام و نتایج آزمون ورزش را بیرون می کشند و اشک به چشمان شنونده می نشانند. زمانی که پزشک به آنها اطمینان می دهد مشکل جسمی ندارند، برای ۳ ۲ روز خوب و خوشحال هستند، روی ابرها قدم برمی دارند، دسته گل برای پزشک می برند و آگهی تشکر از او چاپ می کنند، اما هفته بعد پژمرده و دژم نزد طبیب بازمی گردند و می نالند که بیماری بازگشت و چاره می خواهند و چون از او معجزه نمی بینند، به جستجوی جالینوس و بوعلی سینای زمانه از این سوی شهر به آن سو روانه می شوند، در حالی که زمزمه می کنند: «درد ما را نیست درمان الغیاث».