ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بخشی از متن:
موضوع : روانشناسی مدیریت استراتژیکچالشهای نظری در چگونگی تصمیمگیریهای راهبردی
فرمت فایل : پاور پوینت
تعداد اسلاید : 32
قابلیت ویرایش : دارد
مقدمه
شاید بتوان مقدمه این نگارش را با سئوالات زیر آغاز نمود:
مطالعه توسعه انسان و پرورش روان او بطور علمی یعنی چه؟
با انجام پژوهش های علمی در این راستا به چه نوع علمی دسترسی پیدا می شود؟
وسعت پوشش چنین علمی چقدر است؟
چگونه می توان از آن بهره برداری نمود؟
آیا می توان به تئوریهایی قابل قبول فراتر از جنبه های ملموس علمی دسترسی پیدا نمود؟
بسیاری از مدیران ارشد این تصور را دارند که روانشناسی در حوزه اجرایی و عملیاتی سازمانها که عمدتاً در حوزه مدیریت رفتار سازمانی مطرح می شود کاربرد دارد و در حوزه تصمیم گیری های استراتژیک یا اصلاً جایگاهی ندارد و یا نقش بسیار ناچیزی ایفا میکند.
بخشی از متن:
مدیریت استراتژیک عبارت است از :
{مدیریت، هدایت و کنترل سازمان بهنحوی که بتواند واکنش مناسب و سریع در برابرتغییرات محیط درونی و برونی سازمان نشان داده و درشرایط ایدهآل تغییردهنده محیط درونی و یا برونی باشد
{مدیریت استراتژیک: از 1)تدوین ، 2)اجراء و 3)ارزشیابی استراتژیها تشکیل شده است
Øاستراتژی، برنامه نیست ، بلکه طرز نگرش است که اساس آن بر تشخیص فرصتهای اساسی و تمرکز در جهت تحقق منابع آن می باشد. در استراتژی و تفکر استراتژیک باید به دنبال فرصتهای تحول آفرین بود و این فرصت ها درونمایه اصلی استراتژی هستند و بدون آنها هیچ تحولی در کار نخواهد بود .
برنامه ریزی استراتژیک از ساختاری فرایندی (مرحله ای) و ابزارها و متدولوژی های تحلیلی ایجاد می شود .
استراتژی حاصل تفکر استراتژیک است نه عملیات برنامه ریزی .
تفکر استراتژیک جهت گیری مناسب برای سازمان را مشخص می کند،
برنامه ریزی استراتژیک با روش های تحلیلی ، اهداف استراتژیک را به برنامه های بلند مدت و کوتاه مدت اجرایی تبدیل و آن را عملیاتی می کند.
•استراتژی یک مفهوم چند بعدی است که در بر گیرنده کلیه فعالیتهای اساسی سازمان بوده و باعث ایجاد حس یکپارچگی،وحدت،همسوئی،و موجودیت می شود و تغییرات ضروری القائی از محیط را نیز تسهیل می کند.
فرایند مدیریت استراتژیک بر اساس این باور قراردارد که سازمان ها ناگزیرند به طور دائم بر رویدادهای داخلی وخارجی نظارت کنند و بتوانند در زمان مناسب با آن
تغییرات محیطی خود را وفق دهند.
مقایسهای که هر سازمانی بین مهارتها، منابع داخلی، فرصتها و ریسکها مینماید و راه مناسب و کارآمدی برای پاسخگوئی به شرایط انتخاب مینماید.