بخشی از متن:
سازمان گروهی متشکل از دو یا چند تن که در محیطی با ساختار منظم و از پیش تعیین شده برای نیل به اهداف مشخص با یکدیگر همکاری میکنند و ارتباط متقابل دارند
مدیریت فرآیند برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و نظارت بر کار اعضای سازمان و کاربرد کلیه منابع قابل دسترسی برای رسیدن به هدفهای تعیین شده سازمان.
*تعریف سازمان
* اصول سازماندهی
*تعریف مدیریت
*اصول تقسیم کار
*مزایا و معایب
*مبانی تقسیم کار
*اختیار و مسئولیت
*مزایا و موانع تفویض اختیار
*انواع سازمان
*خصوصیات سازمان غیر رسمی
*مقایسه سازمانها از شکل و اندازه
*انواع سازمانها
*نمودار سازمانی مؤسسهای
صاحبنظرى علم مدیریت را هنر انجام امور به وسیله دیگران توصیف کرده و بر نقش دیگران و قبولهدف از سوى آنان تأکید ورزیده است. برخى دیگر، مدیریت را فرایند تحقق اهدافسازمانى به وسیله انجام دادن چهار وظیفه برنامه ریزى، سازماندهى، هدایت و کنترلمىدانند. با مطالعه و بررسى تعاریف مدیریت مىتوان تعریف ذیل را به عنوان تعریفىجامع ذکر کرد:
مدیریت، فرایند به کارگیرى مؤثر منابع انسانى و امکانات مادّى براى تحقق اهداف سازمانىاست.«
نکته مهم این است که تحقق این فرایند به وسیله انجام وظایف اساسى مدیران، یعنى »برنامهریزى« »سازماندهى«، »هدایت و رهبرى« و »کنترل« و با توجه به نظام ارزشى حاکم برسازمان امکان مىیابد.
وظایف اصلى مدیران
1- برنامه ریزی
برنامه ریزى یعنى مدیران از پیش در باره هدفها و اقدامات مورد نظر بیندیشند و خود را براى استفاده از فرصتها و مقابله با خطرها آماده کنند. نخستین کار در برنامهریزى، مشخص کردن »هدف سازمان« است و سپس نوبت به ریز کردن هدف، براىواحدهاى تابع مىرسد.
افق زمانى برنامهها، متفاوت است. برخى بلند مدّت و برخى کوتاه مدّتند.
همچنین، برنامههاى بلند مدّت توسط مدیران عالى سازمان، و برنامههاى میان مدت و کوتاهمدّت به وسیله مدیران میانى و عملیاتى تهیه مىگردد.
1 - 1 - سازماندهى
سازماندهى، فرایند تنظیم و تخصیص کارها و اختیارات و منابع سازمان، میان اعضا وایجاد هماهنگى میان آنها براى رسیدن به اهداف سازمان است. براى تحققاهداف، سازمانهاى مختلف، از ساختارهایى متفاوت بهره مىجویند. براى مثال،ساختار یک مرکز مطالعه و تحقیق، با ساختار یک کارخانه اتومبیل سازى متفاوت است.
1 - 2 - رهبرى
رهبرى، فرایند اعمال نفوذ براى برانگیختن کارکنان به فعالیت در جهت تحقق اهدافاست رهبران براى نفوذ در زیردستان نیاز به قدرت دارند و این قدرت از منابعمختلفى همانند قدرت مرجعیت، قدرت قانونى، قدرت تنبیه وتشویق و... نشأت مىگیرد.
همچنین، اطلاع مدیران و رهبران از انگیزههاى کارکنان، در هدایت آنان نقشىمهم دارد.
1 - 3 - کنترل
فرایند کنترل، عبارت است از تنظیم کلّى فعالیتهاى سازمان که عملکرد واقعى آن بامعیارها و اهداف از پیش تعیین شده مطابق باشد. کنترل، داراى انواعى مانندکنترل پیش نگر، کنترل حین عمل و کنترل بعد از عمل است. به منظورکنترل فعالیتها باید براى هر فعالیت، معیار مشخص شود. سپس باید نتیجه هر کار بامعیار مربوط بدان مقایسه گردد و در صورت مشاهده انحراف، اقدامات اصلاحى لازمانجام شود.
هر چند وظایف اصلى مدیریت به طور مستقل مطرح شده است، ولى باید یادآورى شود کهمیان آنها تعامل وجود دارد و بر یکدیگر اثرى متقابل دارند. همچنین، تأثیر نظام ارزشىحاکم بر سازمان در این وظایف و در مجموع مدیریت انکارناپذیر است.
صاحبنظران مدیریت، مدیران را به شیوه هایى گوناگون تقسیم و طبقه بندى کردهاند.براى مثال، از نظر وسعت حیطه مسؤلیت، مدیران را به دو نوع » مدیرانوظیفهاى« و »مدیران عمومى« تقسیم کردهاند. »مدیران وظیفهاى«،مسؤول فعالیتها و عملیات یک واحد و یا یک دایره سازمان هستند. آنان عهده دارمجموعهاى از کارهاى مشابه، مانند خرید و یا تولیدند. همچنین »مدیران عمومى«،مسؤول تمامى سازمان، مانند کارکنان تولید، فروش و فعالیتهاى آنان هستند. همچنینمدیران عمومى، مسئولیت تمامى و یا مجموعه سازمان و یا یک واحد مستقل از سازمانرا بر عهده دارند.
دانشمندان، مدیران را بر حسب سطح سازمانى نیز طبقه بندى کرده و سه سطح را براى آنهادر نظر گرفتهاند.
1- مدیران عملیاتى ؛
2- مدیران میانى ؛
3- مدیران عالى
مدیران عملیاتى
این دسته از مدیران، در پایینترین سطح مدیریت سازمان فعالیت مىکنند. آنانمستقیماً با کارکنان در تماس اند و وظیفه هدایت فعالیتهاى کارکنان را بر عهده دارند.نظارت بر حُسن انجام کار افراد و تهیه برنامههاى کوتاه مدت و تفضیلى نیز از جمله وظایفمدیران عملیاتى است. این دسته از مدیران به دلیل ماهیت کارى که بر عهده دارند، بیشتراوقات خود را با زیر دستان سپرى مىکنند.
مدیران میانى
مدیران میانى، به عنوان واسطهاى میان مدیران عملیاتى و مدیران عالى عمل مىکنند.آنان علاوه بر هدایت فعالیتهاى مدیران عملیاتى، باید کارهاى خود را به مدیریت عالىسازمان گزارش کنند. همچنین، مدیران میانى، اطلاعات لازم را گردآورى و تحلیل مىکنند وبراى تصمیمگیرى در اختیار مدیران عالى قرار مىدهند. آنان بخشى از وقت خود را نیزصرف تهیه برنامههاى میان مدّت مىکنند.
مدیران عالى
مدیران عالى، در بالاترین سطح سازمان قرار دارند. آنان براى سازمان برنامههاىبلند مدّت جامع را تهیه مىکنند. مدیران عالى، مسئولیت کلّ سازمان را بر عهده و بر کلّیهواحدهاى سازمان نظارت دارند و فعالیتهاى آنان را ارزیابى مىکنند. بهتر است مدیرانعالى از میان مدیرانى که ردههاى عملیاتى و میانى را با موفقیت طى کردهاند، انتخاب شوند.
درجه بندی مدیران
مدیران عالى
مدیران میانى
مدیران عملیاتى
تمامى این مدیران، وظایف اصلى فرایند مدیریت، یعنى »برنامه ریزى« »سازماندهى«،»رهبرى و هدایت«، و »کنترل« را به عهده دارند. ولى میزان مسئولیت و زمانى که هر یکاز آنان براى این وظایف صرف مىکنند، متفاوت است. براى مثال، مقدار زمانى کهمدیران عالى به برنامه ریزى اختصاص مىدهند، بیشتر از زمانى است که مدیرانعملیاتى صرف برنامه ریزى مىکنند؛ زیرا مدیران عالى، وظیفه دارند که برنامههاىجامع را تهیه کنند، در حالى که مدیران عملیاتى تنها باید برنامه ریزى عملیاتى را هدایتکنند. در عوض، مدیران عملیاتى مدت زمان بیشترى صرف هدایت و رهبرى کارکنانمىکنند، چرا که این مدیران مستقیماً با کارکنان سر و کار دارند و مسئول هدایتفعالیتهاى آنها مىباشند.
مهارت هاى مدیران
مدیران براى اعمال مدیریت صحیح، به سه مهارت نیاز دارند: مهارت فنى ،مهارت انسانى و مهارت ادراکى.
1- مهارت فنى: توانایى به کار بردن دانش و روش و فنونى است که از راه آموزش و تجربه بهدست مىآید؛ مانند مهارت و توانایى یک مهندس مکانیک مجرّب که در رشته خود داراىمهارت فنى است.
2- مهارت انسانى: توانایى درک افراد و کار با آنان و به کارگیرى کارکنان جهت تحقق اهدافسازمان را مهارت انسانى مىگویند.
3- مهارت ادراکى: عبارت است از توانایى درک سازمان به عنوان مجموعهاى که بابخشهاى خود در تعامل است، و توانایى درک این که تغییر در یک بخش سازمان در سایربخشهاى سازمان نیز تأثیر دارد. مهارت ادراکى، همچنین به توانایى حفظ منابع سازمان ودرک پیچیدگى آن اشاره دارد.
نکته اساسى این است که مدیران در هر سه سطح عملیاتى، میانى، و عالى، به مهارتهاى سهگانه نیازمندند، ولى میزان نیاز آنان به هر یک از مهارتها در سطوح مختلف، متفاوت است.بدین ترتیب که مدیران در سطح عملیاتى مهارت فنى بیشترى نیاز دارند؛ زیرا مدیرانعملیاتى علاوه بر نظارت مستقیم بر کارکنان، باید آنان را به گونه تخصصى نیز آموزش دهند،در حالى که مدیران عالى سازمان لازم است پیچیدگى سازمان را درک و ارتباط میان اجزاىآن را تنظیم و سازمان را براى نیل به اهداف مورد نظر هماهنگ کنند. امّا مدیران هر سه سطح،نیازى یکسان به مهارت انسانى دارند؛ زیرا تمامى آنان با افراد در تماسند و لازم است ازروش و فنون برخورد با کارکنان آگاه باشند و آنان را براى تحقق اهداف مورد نظر بسیج کنند.
بنابراین، مهمترین مهارتى که همه مدیران بدان نیازمندند، مهارت انسانى است.ی
کى ازصاحبنظران مىگوید: مهارت انسانى داراى سه جزء است:
- درک رفتار گذشتهافراد
- پیش بینى رفتار آینده آنان
- هدایت، کنترل و تغییر رفتار آینده افراد
4- مدیران کارا و اثربخش
مدیران کارا توانایى استفاده بهتر از منابع موجود را در فرایند تحقق اهدافسازمانى دارند . به عبارت دیگر، مدیر کارا کسى است که بتواند با استفاده ازحداقل امکانات، حداکثر بهره را به سازمان برساند.
مدیران اثر بخش، توانایى گزینش اهداف مناسب و رسیدن به آنها را از بهترین روش دارند.در واقع آنان از میان اهداف، بهترین و صحیحترین را برمىگزینند و مطلوبترین راه نیل به آنرا تشخیص مىدهند.
5- سیر تاریخى مدیریت
مدیریت، دانش و فنّى نوظهور نیست، بلکه تاریخى به قدمت زندگى اجتماعى انساندارد. زندگى خانوادگى و به ویژه زندگى قبیلهاى، همواره با نوعى تضاد منافع، جنگ،صلح، تعاون و مانند آن همراه بوده است. عقل سلیم به ضرورت وجود نوعى مدیریتدر تمامى موارد یاد شده حکم مىکند.
بنابر این، مدیریت پا به پاى رشد جوامع بشرى توسعه یافته است. ولى بى گمان بررسى جزءبه جزء و تفصیلى سیر تکاملى تاریخ مدیریت از حوصله این کتاب خارج است. بنابر این، دراین جا به گونهاى فشرده به سیر تاریخى مدیریت در تمدنهاى باستانى و قرون وسطى اشارهمىشود.
5 - 1 - مدیریت در تمدنهاى باستانى
تمدنهاى باستانى سومریان، مصریان، چینیان، یونانیان و ایرانیان، به مدیریت توجهداشتهاند که در این جا به اختصار بدان اشاره مىشود.
سومریان: سومریان با اختراع خط (500 ق. م) توانسته مقرراتى را براى ثبت و ضبط سوابق بهمنظور کنترل و ارزیابى افراد تهیه کنند. آنان، همچنین با تقسیم شهرها و ارائه نحوه و روشخاص کنترل خود در امور شهرها، پیشرفتى شایان توجه داشتهاند.
مصریان: گواه توجه مصریان باستان به مدیریت، وجود اهرام عظیمى است که به یقین بدوناعمال مدیریت هرگز ساخته نمىشد. علاوه بر این، مصریان نیاز به برنامه ریزى، سازماندهىو کنترل را تشخیص داده بودند. آنان از »عدم تمرکز« در سازمان استفاده کردند(2600 ق. م( و در اداره سازمانها از نظریههاى کارکنان بهره مىبردند.
چینیان: در تمدن باستانى چین، نیز به مدیریت توجه شده است. چنان که تاریخ نشان مىدهد،آنان در سازماندهى، برنامه ریزى، رهبرى و کنترل، فعال بودهاند. البته شهرت چینیان بیشترمربوط به نظام استخدامى آنان است که به شیوهاى بسیار جالب طراحى شده بود ؛ چنان کهنظام استخدامى فعلى انگلیس و آلمان از آن اقتباس شده است.
چینیان تحت تعالیم »کنفوسیوس« و »سیوس« در باره موضوع وفادارى و درستى عملکارکنان از نظامى خاص، پیروى مىکردهاند.
یونانیان: یونانیان بیشتر از دیگر ملتها به مدیریت توجه داشتهاند. کتاب هایى که از آن روزگاربه دست آمده است حاکى از این حقیقت است؛ مانند کتاب گزنفون به نام »سیر و پدیا«، کهحاصل تحقیقات و مسافرت وى به ایران است.
دانشمندان بزرگ یونان، سقراط و افلاطون نیز در باره مدیریت مطالبى را طرح کردهاند؛ از آنجمله سقراط، اصول مدیریت را جهان شمول مىداند و تفاوتى میان اداره و رهبرىسازمانهاى دولتى و خصوصى قائل نیست.
همچنین، افلاطون نیز علاوه بر توجه به لزوم تقسیم کار مىگوید: تقسیم کار باید بر اساسشایستگى و تخصص باشد. وى بر اساس شایستگى و تخصص، افراد جامعه را به طبقههایىمختلف تقسیم مىکند. براى مثال طبق تقسیم بندى افلاطون، فلاسفه که قدرت تفکر دارند،باید حکومت کنند و افرادى که گرایش نظامى دارند، باید در طبقه جنگجویان قرار گیرند.
ایرانیان: ایرانیان باستان از نخستین اشاعه دهندگان تفکر مدیریت به حساب مىآیند. آنانضمن اهمیت دادن به برنامه ریزى، تقسیم کار و وحدت فرماندهى، از روشهاى حرکتسنجى، طرح جا و مکان و تدارک مواد و اشیا نیز استفاده مىکردهاند. گواه توجه شایستهایرانیان به مدیریت، کتاب هایى است که دانشمندان یونانى درباره شیوههاى مدیریت و ادارهایرانیان نوشتهاند و به حاکمان خود
بخشی از متن:
فهرست
مقدمه. 3
مفاهیم کلیدی مدیریت.. 4
وظایف مدیریت.. 4
برنامهریزی. 5
سازماندهی. 5
ارزیابی. 5
سیر اندیشههای مدیریتی. 6
اندیشههای نخستین مدیریتی. 6
مکتب کلاسیک.. 6
مکتب نئوکلاسیک روابط انسانی. 6
مطالعات هاثورن. 6
مکتب سیستمهای اجتماعی. 7
مکتب اقتضایی. 7
مکتب نوگرایی. 7
سطوح مدیریت.. 8
مدیریت عملیاتی. 8
مدیریت میانی. 8
مدیریت عالی. 8
تعریف مدیریت.. 16
وظایف اصلى مدیران. 16
مدیران عملیاتى. 18
مدیران میانى. 18
مدیران عالى. 18
درجه بندی مدیران. 18
مهارت هاى مدیران. 19
مهمترین ویژگىهاى بوروکراسى معقول (قانونی) عبارتند از 27
ارزیابى نظریه بوروکراسى. 28
مکتب نئوکلاسیک مدیریت یا روابط انسانى. 29
نظریههاى جدید مدیریت.. 30
نظریه عمومى سیستمها 31
تعریف سیستم. 31
ویژگىهاى سیستمهاى باز: 33
برنامه ریزی. 37
عوامل مؤثر در حیطه نظارت گسترده 60
محاسن و معایب مدیریت بر مبنای هدف.. 68
اهمیت مدیریت در اسلام. 72
راه های آشنائی با اصول مدیریت و رهبری در اسلام. 77
اصول مدیریت با توجه به آیات و روایات.. 80
اصل امر به معروف و نهی از منکر 82
اصول مدیریت و کنترل پروژه ها 83
مرحله نظری. 84
مرحله نظری. 85
مرحله طرح و برنامهریزی. 87
مرحله اجرا 89
وظایف مدیریت پروژه 90
ویژگیهای یک مدیر موفق. 92
چگونه یک مدیر دوست داشتنی باشیم. 93
منابع. 95
مقدمه
مدیریت فرایند به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی در برنامهریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل است که برای دستیابی به اهداف سازمانی و بر اساس نظام ارزشی مورد قبول صورت میگیرد
تاکنون، تعاریف متعددی برای مدیریت ارائه شده است. برخی از مهمترین تعاریفی که ارائه شده، به قرار زیر است
هنر انجام امور با و بهوسیله دیگران
فرایندی که طی آن تصمیمگیری در سازمانها صورت میپذیرد
انجام وظایف برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل
علم و هنر هماهنگی کوششها و مساعی اعضایسازمان و استفاده از منابع برای نیل به اهداف سازمانی
بازی کردن نقش رهبر، منبع اطلاعاتی، تصمیمگیرنده و رابط برای اعضای سازمان
مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد. این نوع تعاریف از مدیریت اگر چه با کمی و کاستی یا فزونیهایی در واژههای بیانکننده وظایف روبروست، اما به نظر روانتر از تعاریفی است که میکوشند مدیریت را محصور به یک ویژگی خاص نمایند یا ارزش فلسفی خاصی به مفهوم بیفزایند. بااینحال، تعاریف متعدد از مدیریت با توجه به کارکردهای آن از سوی محققانی چون فایول یا گیولیک دارای تفاوتهایی است که بهسادگی نمیتوان از آنها گذر کرد. آنچه واضح است علم مدیریت هنوز نتوانسته است تعریف خود را مدیریت کند
مفاهیم کلیدی مدیریت
مدیریت یکفرایند است.
مفهوم نهفته مدیریت، هدایت تشکیلات انسانی است.
مدیریت مؤثر، تصمیمهای مناسبی میگیرد و به نتایج مطلوبی دست مییابد.
مدیریتکارا به تخصیص و مصرف مدبرانه میگویند.
مدیریت بر فعالیتهای هدفدار تمرکز دارد.
مدیریت عبارتست از عملی که بهصورت آگاهانه و مستمر انجام میشود و به سازمان شکل میدهد.
وظایف مدیریت
هنری فایول، صنعتگر فرانسوی، چنین اظهار داشت که همه مدیران، پنج وظیفه یا کار، انجام میدهند: برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، هماهنگی و کنترل. امروزه، این کارها را به صورت چهار وظیفه:
برنامهریزی
سازماندهی
رهبری
هماهنگی
کنترل
بیان میکنند.
پیتر دراکر، وظیفه مدیران را بازاریابی و نوآوری میداند. در عین حال، متون جدیدتر عمده وظایف مدیران را برنامهریزی، سازماندهی، رهبری، استخدام و کنترل میدانند. برخی از منابع، استخدام را از فهرست فوق حذف کردهاند و برخی نیز هماهنگی را جایگزین آن نمودهاند.
مدیریت از دید کارکردی شامل وظایفی همچون برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، نوآوری، هماهنگی، ارتباطات، رهبری، انگیزش و کنترل میگردد
برنامهریزی
برنامهریزی یا طرحریزی یعنی اندیشیدن از پیش. متخصصین از زوایای متعدد برای برنامهریزی تعاریف متعددی ارائه کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
تعیین هدف، یافتن و ساختن راه وصول به آن،
تصمیمگیری در مورد اینکه چه کارهایی باید انجام گیرد،
تجسم و طراحی وضعیت مطلوب در آینده و یافتن و ساختن راهها و وسایلی که رسیدن به آن را فراهم کند،
طراحی عملیاتی که شیئی یا موضوعی را بر مبنای شیوهای که از پیش تعریف شده، تغییر بدهد
در گزینش و تعیین هدف، مدیر باید امکانپذیر بودن و قابل قبول بودن آنها را از نظر مدیران و کارکنان، مورد توجه قرار دهد.
سازماندهی
سازماندهی فرایندی است که طی آن تقسیم کار میان افراد و گروههای کاری و هماهنگی میان آنان، به منظور کسب اهداف صورت میگیرد.
در رابطه با سازماندهی، مدیر باید هم ساختار سازمان را متناسب با اهداف و منابع سازمان ایجاد نماید(طراحی سازمان و هم به دنبال فراهم نمودن افراد مناسب برای ساختار تعیین شده باشد.
رهبری یا هدایت یعنی تلاش مدیر برای ایجاد انگیزه و رغبت در زیردستان جهت دست یافتن به اهداف سازمان.
ارزیابی
کنترل، تلاش منظمی است در جهت رسیدن به اهداف استاندارد، طراحی سیستم بازخورد اطلاعات، مقایسهٔ اجزای واقعی با استانداردهای از پیش تعیین شده و سرانجام تعیین انحرافات احتمالی و سنجش ارزش آنها بر روند اجرایی که در بر گیرندهٔ حداکثر کارایی است
سیر اندیشههای مدیریتی
اندیشههای نخستین مدیریتی
تمامی مسائل مدیریتی مطرح از ابتدای تاریخ بشر تا سال ۱۸۸۰ در این قسمت طبقهبندی میشود. مسائلی نظیر سیستمهای اداری و مدیریتی سومریها، مصریها، ایرانیان باستان و مواردی نظیر ساخت اهرام ثلاثه مصر و ساخت دیوار چین در این حوزه طبقهبندی میشود.
مکتب کلاسیک
این نظریهها از سال ۱۸۸۰ تا ۱۹۲۰ شروع شدند و به ۳ دستهٔ کلی تقسیم میشوند:
مکتبمدیریت علمی فردریک تیلور
مکتبمدیریت اداری (اصولگرایان) هنری فایول
نظریهبروکراسی آرمانی ماکس وبر
محوریت بحث نظریههای مدیریت کلاسیک دستیابی به حداکثر کارایی در سازمان است. کلاسیکها به سازمان رسمی توجه داشتند و وجود سازمان غیررسمی را مضر میدانستند. دیدگاههای کلاسیک شامل نگرشی صرفاً مکانیکی به سازمان و افراد بوده است. کلاسیکها انسان را همردیف با سایر عناصر تولید میدانستند و برایش هویت مستقل قائل نبودند.
مکتب نئوکلاسیک روابط انسانی
در سال ۱۹۲۰ تا ۱۹۵۰، در حالی که غرب رکود اقتصادی را تجربه میکرد، برخی از دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را دربارهٔ چگونگی واکنش کارکنان به میزان تولید در صورت تغییر شرایط کاری، طراحی شغل و محرکهای مدیری آغاز کردند. بخش اعظم این مطالعات در یکی از واحدهای شرکت وسترن الکتریک در شهر هاثورن صورت گرفت که بعدها به مطالعات هاثورنمشهور شد.نئوکلاسیکها بر جنبههای انسانی مدیریت تأکید میکردند. طرفداران این روش معتقد بودند که مدیریت باید توجه خود را بر افراد متمرکز کند؛ به بیان دیگر متغیرهای اجتماعی را مؤثرتر از متغیرهای فیزیکی میدانستند عمده فعالیتهایی که در این دوره انجام شد، به دو دستهٔ زیر تقسیم میشود:
مطالعات هاثورن