ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بخشی از متن:
قسمتی از متن :
اومانیسم واژه ای است که در طول تاریخ ، معانی گوناگونی به خود دیده است . تاریخ پیچیدة آن در دنیای غرب دامنة معانی و تعاریفش را گسترده کرده است . با وجود این ، می بایست ضمن تأکید بر تکثر ، پیچیدگی و سیال بودن معانی اومانیسم ،تعریف امروزی آن را ارائه نماییم . ریشة این واژه humble (humilis) از واژه لاتین “humus” به معنای خاک یا زمین است . از این رو “homo” به معنای هستی زمینی و “humanus” به معنای خاکی یا انسان است . این واژه در آغاز در مقابل سایر موجودات خاکی یعنی حیوانات و گیاهان و همچنین مرتبة دیگری از مخلوقات یعنی ساکنان آسمان یا خدایان (divihnus , deusldivus) به کار می ر فت . در اواخر دوران باستان و قرون وسطای غرب ، محققان و روحانیان میان “divinitas” به معنی حوزه هایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت می گرفت و اومانیتاس (humanitas) یعنی حوزه هایی که به قضایی عملی زندگی دنیوی مربوط می شد ، فرق گذاشتند .از آنجا که این حوزة دوم بخش اعظم مواد خام خود را از نوشته های رومی و به طور فراینده یونان باستان می گرفت ، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را “umanisti” یا «اومانیست ها » نامیدند . بر این اساس “humanity” به آن حوزه از معارف درسی اطلاق می شد که صنایع بیان ، منطق ، ریاضیات و مطالعة آثار نویسندگان یونانی و رومی را در بر می گرفت و«اومانیست » فردی بود که این مموضوعات را ترجمه یا تدریس نموده و یا امکانات تدریس آنها را فراهم می کرد .